دلسوزی وزیر اصلاح‌طلب برای سلمان رشدی مرتد
نوشته شده توسط : رزمنده

 

دلسوزی وزیر اصلاح‌طلب برای سلمان رشدی مرتد

 عطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات و حامی کروبی در انتخابات پارسال که از بیم گرفتاری در چنگال قانون در پی شکایات یکی از همسرانش ناچار به جلای وطن شده و در لندن زندگی می‌کند در مصاحبه‌ای که شبکه خبری العربیه چهارشنبه گذشته با وی داشت در پاسخ به سئوال خبرنگار در خصوص فتوای امام خمینی(ره) و همه علمای بزرگ در خصوص مهدور الدم بودن سلمان رشدی به خاطر اهانت گستاخانه به پیامبر اکرم(ص) گفت: من مخالف کشتن سلمان رشدی هستم و معتقدم که باید هر فرد وملتی به عقاید نویسندگان احترام بگذارد!

مهاجرانی در پاسخ به سئوال دیگری درباره اینکه تا چه زمانی در انگلستان خواهد ماند گفت: قصد دارم 10 سال در لندن بمانم و بعد به ایران برگردم. هم‌اکنون خانواده‌ام در لندن ساکن هستند و فرزندانم در اینجا مشغول تحصیل می‌باشند. 
 
وزیر ارشاد دولت اصلاحات در این مصاحبه فاش کرد که یکی از همسرانش به نام جمیله کدیور به عنوان سردبیر سایت جرس مشغول فعالیت است.


 

 

پاشنه بر شانه‌های حقوق مسافران به گزارش ایران،

 

مشکلات مترو اگر حل نشود، بی‌تردید در آینده نه چندان دور به کلاف سردرگمی تبدیل خواهد شد که دست و پای آن را خواهد بست. مسافران مترو حالا دیگر تنها از دیرآمدن قطارها، ازدحام بیش از حد مسافر، تنگی جا در داخل واگن‌ها و بی‌نظمی در برنامه‌های سفر شاکی نیستند بلکه در سالن‌های انتظار، در واگن‌ها و راهروها اکنون اتفاقاتی می‌افتد که استانداردهای متروسواری را در تهران پائین آورده و مترو تهران را از وسیله نقلیه‌ای مدرن و مکان‌های آن را از مکان‌هایی مدرن به پدیده‌هایی عقب مانده مبدل کرده است. امنیت برقرار است اما... خوشبختانه در مکان‌‌های مترو به دلیل کنترل ورود و خروج از گیت‌ها، امنیت نسبی برقرار است و کمتر خبر سرقت یا جیب‌بری در راهروها، سالن‌ها و نیز واگن‌های مترو به گوش می‌رسد یا صحنه‌های مربوط به آن کمتر دیده می‌شود اما ورود و خروج گدایان از گیت‌های کنترل قابل جلوگیری نیست. بنابراین کافی است که شما حتی سالی یکبار مسافر مترو باشید تا با صحنه‌هایی که گدایان می‌سازند روبه‌رو شوید و اگر هر روز مسافر مترو باشید، یک روز گدایی در واگن‌‌ها نبینید دلتان تنگ می‌شود. گدایان مترویی طبیعی است که وقتی در واگن‌ها بسته می‌شود و قطار راه می‌افتد شروع می‌کنند به هنرنمایی. عده‌ای که کار خود را با داستان‌گویی انجام می‌دهند شروع می‌کنند به داستان‌سرایی و بیان و شرح زندگی فلاکت بار خود و خانواده‌شان و این‌که اعضای خانواده‌شان در ترمینال منتظرند تا پول بلیت‌شان برسد و از تهران پرخرج به شهرستان بروند. از دیگر داستان‌‌های مترویی گدایان تأمین هزینه عمل فوری یکی از بستگان نزدیک مانند همسر و فرزند و والدین است که معمولاً با ارائه مدارک پزشکی و حسابداری و غیره انجام می‌شود و گاهی شنونده را می‌سوزاند. یکی از مسافران دائمی مترو می‌گوید: «داستان‌هایی که گدایان در مترو برای مردم تعریف می‌‌کنند با این‌که داستان‌های نخ‌نما است و مردم به دلیل تکرار بیش از حد آنها را باور نمی‌کنند اما از دو جهت دل مسافران را می‌سوزاند؛ یکی از این جهت که بالاخره وجود چنین مشکلات و مصیبت‌هایی را برای عده‌ای از مردم نمی‌‌توان انکار کرد- حتی اگر گداهای سودجو آن را وسیله کسب درآمد کنند- و دوم این‌که مسافران مترو ناچارند برای یک سفر 20 دقیقه‌ای ذهن و اعصاب خود را با شنیدن اجباری چنین داستان‌هایی آلوده کنند و در فرصتی که می‌توانند به کسب آرامش یا تفکر بپردازند آرامش روانی‌شان باید چنین دستخوش تنش شود. گدایان مترویی برای هر بار رفت و برگشت با مترو که هزینه بلیت آن 450 تومان است طبیعتاً باید بارها داستان خود را تکرار کنند و برای مسافران دائمی مترو هم این طبیعی است که در یک روز داستان یک گدا را دوبار بشنوند یا پس از گذشت یک هفته گدایی را در واگنی ببینند که می‌گوید هنوز خانواده‌اش در ترمینال منتظر پول بلیتند. همان مسافر مترو می‌گوید: «مردم در خیابان‌‌ها و کوچه‌ها و بازار و مکان‌های عمومی گداها را می‌بینند و با رفتار آنها آشنایند اما چیزی که انسان را رنج می‌دهد این است که در مترو که دارای مدیریت و پرسنل و نگهبان و بودجه است و پول بلیتش را هم هر وقت دلش بخواهد گران می‌کند چرا باید ناهنجاری‌های اجتماعی دیده شود. فروشگاه سیار باسرعت 80 اگر کسی بگوید واگن‌های مترو فروشگاه سیاری است در زیر زمین با سرعت 80 کیلومتر بر ساعت حرف بی‌ربطی زده است؟ کافی است شما یک‌بار سوار مترو شده باشید تا صحنه‌ها‌یی که ما توصیف می‌کنیم مثل پرده سینما جلو چشم‌تان ظاهر شود. به محض این‌که در‌های واگن‌ بسته می‌شود و قطار از ایستگاه راه می‌افتد، تبلیغات بازرگانی دستفروشان آغاز می‌شود. یکی جوراب مردانه می‌فروشد، یکی دستمال ابریشمین برای دست مردانی که از گرمای عرق ریزان خیابان شکایت دارند، یکی ویفر کاکائویی و دیگری عروسک چینی. فال حافظ و لوازم التحریر و عینک آفتابی هم جای خود دارد. مسافران مترو در مقابل دستفروشان عموماً ساکت‌اند و تحمل می‌کنند وتعدادی هم از آنها خرید می‌کنند و البته گاهی نیز مشاجر‌اتی در می‌گیرد که به اقتضای فضای خاص مترو زود تمام می‌شود. در میان کالاهایی که دستفروشان مترو می‌فروشند، کمتر کالای فرهنگی می‌توان دید و گاهی کتاب کمک درسی و کتاب راهنمای کامپیوتر و کتاب‌های راهنمای زندگی و موفقیت و آشپزی و غیره. هرچه باشد، مسافران مترو چندان تمایلی ندارند که دقایق سفرشان با صدای تبلیغات بازرگانی پر شود و با فروشندگان سیار و گداها چشم در چشم شوند. شاهمرادی یکی از مسافران مترو در این زمینه می‌گوید: «در خیابان وقتی با دستفروش یا گدایی روبه‌رو می‌شوید، فضا باز است و می‌توانید بدون کلامی سخن یا حتی نگاهی عبور کنید و به‌راه خود ادامه دهید اما در واگن مترو راه فراری ندارید و گداها و فروشندگان به چشم‌تان خیره می‌شوند و مقابل‌تان می‌ایستند و خود و صدایشان را به شما تحمیل می‌کنند. یک مسافر مترو پولی می‌پردازد تا به مقصد برسد اما ناچار است در معرض سر و صدا یا نگاه‌های کسانی قرار بگیرد که هیچ ارتباطی و هیچ نفعی هم برایش ندارند. ضعف فرهنگی وقتی سوار واگن‌های مترو می‌شوید، ضعف، کمبود یا نبود کار فرهنگی را در داخل آن مشاهده می‌کنید. دکتر قاضی، پژوهشگر علوم اجتماعی در زمینه کمبود کار فرهنگی برای مسافران مترو می‌گوید: «در مترو‌های اروپایی مسافران تنها دوکار را می‌توانند آزادانه انجام دهند دو کاری که هم حق‌شان است، هم ناچارند، هم غیر از آن مجاز به انجام کار دیگری نیستند؛ یکی خوابیدن روی صندلی به حالت نشسته و دیگری مطالعه آرام و بی‌صدا. غیر از این دو، هر کار دیگری بکنند مجاز نیستند اما اگر مسافران آنجا به این وضع عادت کرده‌اند به خاطر انجام کار فرهنگی است. در مترو تهران هم هستند کسانی که روی صندلی به خواب می‌روند یا مطالعه می‌کنند و کسانی هستند هم که بلند بلند حرف می‌زنند، با موبایل به حالت فریاد گفت‌وگو می‌کنند، نون بیار کباب ببر و گل یا پوچ بازی می‌کنند و با رفتار و صدای خود حقوق مسافران دیگر را زیر پا می‌گذارند و برایشان مزاحمت ایجاد می‌کنند اما در هیچ یک از واگن‌های قطار تابلو و پیام‌های هشدار به سکوت یا رعایت حقوق دیگران نصب نشده است. در برخی از مواقع مسافری هوس می‌کند در واگن مترو و وسط 200 نفر مسافر بزند زیر آواز و صدای خود را در فضای واگن رها کند. یا سازی به دست بگیرد و برای کسب پول در واگن آهنگ ... بنوازد. گاهی هم چند جوان گوشه‌ای از واگن را به اختیار خود در می‌آورند و گروه کر تشکیل می‌دهند و با دست زدن و آواز خواندن آسایش و آرامش مسافران دیگر را مخدوش می‌کنند. یا گاهی دو به دو یا بیشتر در گوشه‌ای از واگن‌ها برای همدیگر خاطره تعریف می‌کنند، درد دل‌ می‌کنند یا جوک می‌گویند و در بهترین و جذاب‌ترین حالت دانش‌آموزان یا دانشجویانی در زمینه درسی که شب پیش خوانده‌اند با یکدیگر مباحثه می‌کنند که همه اینها موجب مزاحمت برای دیگران است.


 





:: بازدید از این مطلب : 257
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 12 / 7 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: